شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

یادداشت‌های یک انسان معمولی

شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

یادداشت‌های یک انسان معمولی

درباره بلاگ
شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

من، سینا طاهری، یک انسان معمولی، در این وبلاگ یادداشت‌ها و روزمره‌نویسی‌های خود را با شما به اشتراک می‌گذارم.

۲۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۰۹

حاجی‌بابای اصفهانی

حاجی‌بابای اصفهانی
باسمه تعالی

حاجی‌بابای اصفهانی

برای معرفی کتاب، ابتدا به تعریفی که در مقدمه کتاب از آن آمده، اشاره می‌کنم.

" حاجی‌بابا بهترین رمان‌هایی است که در سال هزار و هشتصد و بیست و سه میلادی به قلم مستر موریه ( یکی از ادبای فاضل انگلستان که به سمت منشیگری اولین سفارت دولت انگلیس در عهد سلطنت خاقان مغفور فتحلیشاه قاجار نور الله مرقده به ایران آمده بود ) نوشته شده. الحق درین رساله عکس مجموعه اخلاق و آداب و عادات ایرانیان را به نیکوترین اسلوبی رسم نموده "

اما در این که بتوان همچون مقدمه، این کتاب را رمان خواند، من شک دارم چون کتاب بسیاری از ویژگی‌هایی که امروزه از رمان سراغ داریم، ندارد.

همانطور که در مقدمه اشاره شده، کتاب در مورد سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی است که یکی از رجال دربار فتحعلیشاه قاجار است. تمام فراز و فرودهای زندگی حاجی‌بابا از ابتدای جوانی و اسیری ترکمانان تا ماجراهای مشهد و تهران و قم و اصفهان و بغداد و اسلامبول ( استانبول ) تا سفر به انگلستان، در کتاب شرح داده شده.

کتاب توسط جیمز موریه James Justinion Morier نگاشته شده. حاجی‌بابا سرگذشت خودش را برای او تعریف کرده و موریه هم آن‌ها را به رشته تحریر درآورده. بعدها کتاب توسط میرزا حبیب اصفهانی ترجمه شده و الان هم موسسه انتشارات نگاه آن را در دسترس ما قرار داده... من هم کتاب را از کتابخانه اندیشکده مهاجر دانشگاه صنعتی شریف قرض گرفته‌ام. (جهت آشنایی بیشتر با اندیشکده مهاجر اینجا را کلیک کنید)

***

صداقتی که حاجی‌بابا در بیان سرگذشت خود دارد، ستودنی است. نثر کتاب هم با اینکه قدیمی است، اما خودمانی است. روایت‌ها را شیرین بیان می‌کند. روایت‌ها، روایت نفس است. از همان‌ها که هر کدام از ما هم داریم. این‌که چگونه سر دیگران و از همه مهمتر خودمان را کلاه می‌گذاریم. جالب اینجاست که داستان‌ کلاهبرداری‌های حاجی‌بابا را می‌خوانیم اما با او حس همذات‌پنداری داریم. اگر بخواهم بهتر بگویم، این اصفهانی داستان را طوری روایت می‌کند که ما مجبور می‌شویم با او همدردی کنیم.

توصیفی که حاجی‌بابا از اخلاق و آداب ایرانیان دارد، بی‌نظیر است. مثلا عقیده‌ای که ایرانیان درباره فرنگیان در آن زمان داشته‌اند:

" فرنگان به جای اینکه موی سر را بتراشند و ریش را بگذارند، ریش را می‌تراشند و سر را می‌گذارند. این است که در چانه مو ندارند و سرشان چنان از مو انبوه است که گویا نذر کرده‌اند دست به او نزنند. فرنگان بر روی چوب می‌نشینند، ما روی زمین می‌نشینیم. فرنگان با کارد چنگال غذا می‌خورند، ما با دست و پنجه. آنان همیشه متحرکند، ما همیشه ساکنیم. آنان لباس تنگ می‌پوشند، ما لباس فراخ. آنان از چپ به راست می‌نویسند، ما از راست به چپ می‌نویسیم. آنان نماز نمی‌گذارند و ما روزی پنج وقت نماز می‌کنیم. در ما اختیار با مرد است، در ایشان اختیار با زن. زنان ما است به اسب سوار می‌شوند، زنان آنان به یک طرف. ما نشسته قضای حاجت می‌کنیم، ایشان ایستاده. ایشان شراب را حلال می‌دانند و کم می‌خورند، ما حرام می‌دانیم و بسیار می‌آشامیم. مردان ما زن بسیار می‌گیرند زنان آنها شوهر. اما آنچه مسلم است و جای انکار نیست این است که فرنگان نجس‌ترین و کثیف‌ترین اهل روی زمینند چرا که همه چیز را پاک و حلال می‌دانند و همه جور حیوان حتی خوک و سنگ‌پشت و قورباغه را می‌خورند بی‌آنکه دلشان بر هم خورد. مرده را با دست تشریح می‌کنند بی آن‌که بعد از آن غسل میت به جای آرند. نه غسل جنابت دارند و نه تیمم بدل از غسل."

اما باید به این نکته اشاره کرد که خواندن مطالب کتاب، تلخ نیز هست. اینکه می‌بینیم در آن زمان چه رفتارها و اخلاقی باعث می‌شده که ایران آن‌گونه که باید، نتواند پیشرفت کند...

چیزهایی که ما فکر می‌کنیم فقط در کتاب‌های تاریخی و مردم‌شناسی می‌خوانیم، اکنون توسط حاجی‌بابا و به زبانی ساده برای ما نقل می‌شوند. این‌که دلایل عدم پیشرفت ایران چه بوده است. ( پیشرفت منظورم آن نوع از پیشرفت است که غرب مدنظر دارد و الان هم سیاستگذاران ما به دنبال آن هستند )
تملق درباریان شاه، فهم نادرست از دین و به قول دکتر شریعتی تشیع صفوی که باعث ایجاد خرافه می‌‌شود و راه هرگونه اظهار نظر را می‌بندد، همه و همه در این کتاب آمده است و فضای ذهنتان را تلخ می‌کند.

مطلب زیر را از کتاب ببینید که چقدر تلخ است!!! بخشی از ماموریت شاه به حاجی‌بابا!!!

" سفارت مآبا، اولا بر ذمت همت تو لازم است که به درستی تحقیق کنی که وسعت ملک فرنگستان چقدر است. کسی به نام پادشاه فرنگ هست یا نه؟ در صورت بودن، پایتخت‌اش کجاست؟
ثانیا فرنگستان عبارت از چند ایل است؟ شهرنشینند یا چادرنشین؟ خوانین و سرکردگان ایشان کیانند؟
ثالثا در باب فرانسه غوررسی خوبی بکن و ببین فرانسه هم یکی از ایلات فرنگ است یا گروهی دیگر و ملکی دیگر دارد. بوناپارت نام کافری که خود را پادشاه فرانسه می‌داند کیست و چه‌کاره است؟ (( من می‌گویم: دلیل کنجکاوی شاه این بوده که بناپارت برای فتح هندوستان می‌خواسته از ایران لشکر بگذراند. کاملا ایران را می‌شناخته. اما پادشاه ما را ببین!!! ))
رابعا در باب انگلیسان تحقیق جداگانه و علاحده بکن و ببین که در سایه ماهوت و پهلوی قلم‌تراش که این همه شهرت پیدا کرده‌اند، از چه قماش مردم و از چه قبیل قومند؟ این‌که می‌گویند در جزیره ساکنند، ییلاق و قشلاق ندارند، قوت غالبشان ماهی‌ست، راست است یا نه؟ اگر راست باشد، چه‌طور می‌شود که یکی در جزیره بنشیند و هندوستان را فتح کند؟ ((!!!)) پس از آن در حل این مسئله  که این همه در ایران به دهان‌ها افتاده صرف مساعی و اقدام بنما و نیک بفهم که در میان انگلستان و لندن چه نسبت است؟ آیا لندن جزوی از انگلستان است یا انگلستان جزوی از لندن؟ (( می‌گویم: واقعا جای تاسف دارد ))
خامسا به علم‌الیقین تحقیق بکن که کومپانی هند که این همه مورد مباحث و گفت‌وگوست، با انگلیسان چه رابطه دارد؟ بنا به اشهر اقوال عبارت است از یک پیره‌زن یا علی قول بعضهم، مرکب است از چند پیره‌زن. آیا راست است که مانند مرغز تبت یعنی خداوند تاتاران زنده جاوید است و او را مرگ نیست یا آن‌که فناپذیر است؟ همچنین در باب این دولت لاینفهم انگلیسان با دقت تمام وارسی نموده بدان که چگونه حکمرانی است و صورت حکمرانی او چگونه است؟
سادسا از روی قطع و یقین غوررسی حالت ینگی دنیا را نموده و در این باب سر مویی فرونگذار. (( آمریکا را می‌گوید ))
سابعا و بلکه آخرا، تاریخ فرنگستان را بنویس و در مقام تفحص و تجسس آن برآی که اسلم شقوق و احسن طرق برای هدایت فرنگان گمراه به شاه‌راه اسلام و بازداشتن ایشان از اکل میته و لحم خنزیر کدام است. (( یعنی تمام گمراهی را در خوردن ا لحم خنزیر می‌دانسته!!! البته واقعا به اعتمادی که مسلمانان آن موقع نسبت به دین خودشان داشته‌اند، غبطه می‌خورم ))

جای تاسف است که می‌بینیم حاجی‌بابا این ماموریت شاه را به چه طرز مضحک و خنده‌آوری انجام می‌دهد و به سبب آن چه پاداش‌هایی نیز نمی‌گیرد.

***

در پایان به شما توصیه می‌کنم که اگر می‌خواهید طعم واقعی یک کتاب سرگذشت، با همه تلخی‌ها و شیرینی‌هایش را بچشید، خواندن این کتاب را از دست ندهید...

نظرات  (۱)

احسنت کربلایی
بسیار عالی بود، استفاده کردم.
پاسخ:
ممنون رفیق عزیز...
خوشحالم که مفید بوده
راستی نشد که قبل عیدی با همدیگه خداحافظی کنیم :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی