مردی به نام اوه
مردی به نام
اُوه
"
کسی که از این رمان خوشش نیاید، بهتر است هیچ کتابی نخواند "
این قسمتی از توصیفی است که مجله آلمانی "اشپیگل" از کتاب مردی به نام اُوه ارائه میدهد.
مردی به نام اوه ( به سوئدی: En Man Som Heter Ove ) ( به انگلیسی: A Man Called Ove ) اولین رمان فردیک بکمن ( Fredrik
Backman ) سوئدی است. مترجم کتاب خانم فرناز
تیمورازُف است و نشر نون کتاب را با قیمت ۲۴۰۰۰ تومان در اختیار ما قرار داده است.
داستان درباره پیرمردی است به نام اوه که بعد از مرگ زنش قصد دارد که خودکشی کند اما آشناییاش با یک خانواده جدید که تازه به محل سکونت او آمدهاند و از همه مهمتر مادر خانواده که زنی ایرانی به نام "پروانه" است، باعث میشود که هر بار میخواهد خودش را بکشد، اتفاقی بیفتد و این کار به تعویق بیفتد.
نویسنده در ایجاد تصاویر و بیان حالتهایی که افراد در موقعیتهای مکانی و زمانی خاص دارند، کوشیده است که طنازانه عمل کند و میتوان گفت تا حد زیادی در این کار موفق بوده است.
اما با وجود این بیان طنز، وقتی که در خلوت اوه هستیم و درد دلهایی را که او با زن تازه درگذشتهاش دارد میشنویم، اشک در چشمانمان حلقه میشود.
کتاب میخواهد عشق و علاقه و محبت را در
بستر واقعیتهای ذهنی یک مرد ببیند. اینکه سنتها و چارچوبهای ذهنی و هنجارهای
جامعه در بستر مدرنیته و تکنولوژی چگونه تغییر میکند و یا نمیکند؟ یک انسان
چگونه میاندیشد؟ این شاید سوالی باشد که نویسنده کوشیده است با تحلیل شخصیت اوه
تا حدی به آن پاسخ دهد.
شخصیت اوه شاید شما را یاد پدربزرگتان بیندازد.
کتاب دنیای امروز را از دید اوه به نقد میکشد:
"
طرز فکر اوه این بود که آدم نباید جوری زندگی کند که انگار همه چیز تغییرپذیر است.
نباید جوری زندگی کند که انگار صداقت هیچ ارزشی ندارد. این روزها مردم اینقدر
وسایلشان را تند تند عوض میکنند که دیگر کسی نمیداند باید چجوری وسایلش را نگه
دارد و از آنها مراقبت کند. دیگر هیچکس به کیفیت اهمیت نمیدهد. نه رونه، نه بقیه
همسایههایش و نه مدیرهای محل کار اوه. این روزها همه چیز حول کامپیوتر میچرخد،
انگار دیگر کسی نمیتواند یک خانه بسازد، مگر اینکه یک مشاور با پیراهن خیلی تنگ،
اول لپتاپش را باز کند. "
"
خانهها منصف بودند. چیزی را به آدم میدادند که شخص لیاقتش را دارد. حرفی که
متاسفانه نمیشود درباره آدمها زد " .
اینکه چرا نویسنده برای ایجاد تحول در زندگی اوه بعد از مرگ همسرش از شخصیت یک زن ایرانی استفاده کرده است، برای من جالب است. یک جوری باعث شد که احساس غرور کنم.
فیالمجموع باید گفت که کتاب در بیان حالتهای خاص فکری و تجزیه و تحلیل تمام فرآیندهایی که در ذهن شخصیتها اتفاق میافتد، بسیار موفق بوده است. خواندن آن را از دست ندهید.
فیلمی هم به همین نام وجود دارد که از داستان کتاب اقتباس شده است. این فیلم یکی از نامزدهای جشنواره اسکار برای دریافت جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بوده است که در آخر این جایزه به فروشنده اصغر فرهادی رسید :))). برای مطالعه بیشتر اینجا را کلیک کنید.