شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

یادداشت‌های یک انسان معمولی

شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

یادداشت‌های یک انسان معمولی

درباره بلاگ
شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

من، سینا طاهری، یک انسان معمولی، در این وبلاگ یادداشت‌ها و روزمره‌نویسی‌های خود را با شما به اشتراک می‌گذارم.

۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۳۹

قسمت ۱: معاون جدید

باسمه تعالی


درباره اردوی ورودی‌ها


یادداشت اول: معاون جدید


برای بچه‌های جامعه اسلامی که معاونی مثل دکتر سعادت را در زمینه فعالیت‌های فرهنگی دیده بودند، دکتر حسینی مانند یک موهبت الهی بود. یادم می‌آید همان موقع در کانالم درباره این موضوع نوشتم، اینجا.

شخصا از اینکه شنیدم دکتر سعادت دیگر معاون فرهنگی نیستند، بسیار خوشحال شدم. گفتند معاون جدید، یکی از اساتید گروه فلسفه علم است و در زمینه پلورالیسم کار کرده و شاگر سیدحسین نصر بوده و البته دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع).

این خبر برای ما بچه‌های جامعه اسلامی که اکثرا دوستدار فلسفه بودیم، خبر خوبی بود. باید منتظر می‌نشستیم و می‌دیدیم که قرار است چه خبرهایی شود.

دکتر حسینی را اولین بار در همکف شهید رضایی دیدم. یک جلسه معارفه بود. دبیران گروه‌های مختلف صحبت کردند. پویا مصدق دبیر سابق جامعه آن روز نتوانست بیاید، امیرمحمد واعظی هم که نائب‌دبیر بود، درگیر برنامه‌ای بود. من صحبت کردم. متن سخنرانی‌ام را می‌توانید اینجا بخوانید. آخرالامر هم دکتر حسینی صحبت کردند.

دیدار بعدی هم برمی‌گردد به جلسه آشنایی شورای مرکزی جامعه اسلامی و دکتر حسینی که جلسه بسیار دوستانه‌ای بود. بعد از جلسه هم بسیار خوش‌حال بودیم که بالاخره یک نفر در این دانشگاه پیدا شد که حرف ما جامعه‌‌ای‌ها را می‌فهمد.


از بین دو ترم یعنی ترم ۳ و ۴ در فکر برگزاری برنامه تریبون آزاد بودم. در آن مدت که در دانشگاه بودم، برنامه تریبون آزاد ندیده بودم. فقط هر از گاهی حسینی‌بای می‌آمد و یک گزارش تبلیغاتی برای ۲۰:۳۰ برمی‌داشت و می‌رفت. درباره همین برنامه هم یکبار با پویا با دکتر جلسه داشتیم.

نتیجه اینکه در طول آن ترم، یعنی ترم ۴، ۳ برنامه تریبون آزاد در فضای باز در دانشگاه برگزار شد. گزارش این سه تریبون را می‌توانید در لینک‌های زیر مطالعه کنید.


تریبون آزاد مسئله جنسیت در ایران امروز

تریبون آزاد پیشرفت بعد از انقلاب اسلامی

تریبون آزاد سیگار


احساس می‌کنم که این برنامه‌ها در فضای آن موقع دانشگاه بسیار تاثیرگذار بودند و توانستند تغییراتی بوجود آورند. بعد از برنامه تریبون سوم، دیگر دست و دلم به برگزاری این برنامه‌ها نرفت. به دو دلیل: دلیل اول اینکه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ فرا رسید و دیگر زمین، زمین بازی جامعه اسلامی نبود. زمین بازی مردان سیاست بود و دوم اینکه هم انجمن و هم بسیج تریبون آزاد را چنان کلیشه کردند که دیگر جذابیت سابق را نداشت. هر روز در دانشگاه یک تریبون برگزار می‌کردند. می‌رفتم، می‌آمدم، می‌دیدم یک میکروفون عَلَم کرده‌اند و چهار نفر دورش ایستاده‌اند و دارند حرف می‌زنند. حجاب خوب است یا بد است؟ در ایران دموکراسی داریم یا نه؟ سوالاتی اینقدر کلیشه‌ای!
خیلی دلم می‌خواست که در ترم ۵ دوباره وارد فضای تریبون آزاد شوم اما به دلیل مشغله‌هایی که داشتم، نمی‌توانستم درست فکر کنم که چگونه می‌توانم آن را از کلیشه‌ای که به آن دچار شده است، دربیاورم. بگذریم...
سر همین برنامه‌های تریبون آزاد از دوستی موثقی نقلی شنیدم. می‌گفت که بچه‌های بسیج در جلسه خصوصی به دکتر حسینی انتقاد داشته‌اند که چرا به جامعه اسلامی مجوز برگزاری این برنامه‌ها را می‌دهد. این قبیل برنامه‌ها باید دست بسیج دانشجویی باشد و آن دوست می‌گفت که دکتر حسینی از جامعه اسلامی دفاع کرده است. الله اعلم... نمی‌دانم این حرف درست بود یا نه! می‌خواستم از بچه‌های بسیج پرس‌وجو کنم که آیا واقعا این حرف را زده‌اند یا نه! بی‌خیال شدم. مگر کی می‌آمدند و روراست حرف را به خودت بزنند که این دفعه دومشان باشد؟ در این دو سالی که در دانشگاه به طور جدی فعالیت دانشجویی داشتم، هیچ وقت یادم نمی‌آید که در فضایی شفاف آمده باشند و به ما انتقادی کرده باشند. خبرها از پس و پیش می‌رسید. البته یک بار سیدمرتضی حسنی، مسئول سابق بسیج، مثل یک برادر بزرگتر آمد و نشست و با هم صحبت‌هایی کردیم. خیلی دوستانه. صحبتمان درباره متنی بود که در عطش چاپ شده بود. به بسیج انتقاد کرده بودیم که چرا در دیدار نخبگان با رهبری، بسیج دانشجویی تعدادی سهمیه نامتعارف داشته است و افرادی به این دیدار رفته‌اند که جزء بنیاد نخبگان محسوب نمی‌شدند. با سید مرتضی درباره همین موضوع صحبت کردیم. گله داشت که چرا بدون اینکه از خودشان پرس‌وجو کنیم، این مطلب را چاپ کرده‌ایم.

این‌که در بالا گفتم خبرها از پس و پیش می‌رسید، چندبار اتفاق افتاد. مثلا خبر می‌رسید که فلانی گفته امسال واعظی دبیر است، هیچ! سال دیگر طاهری دبیر جامعه می‌شود و تشکل را منحط می‌کند. از فلانی خبر می‌رسید که گفته کارنامه این‌ها در جامعه اسلامی نجس است و منافقانه عمل می‌کنند و خبرهایی از این دست که ما می‌گذاشتیم و می‌گذاریم به پای انتخاب نادرست واژگان و ملاحظات ناکافی. وگرنه، مگر می‌شود که برادران ما که در کنارشان و پهلو به پهلویشان با یکدیگر نماز خوانده‌ایم و برای اباعبدالله سینه زده‌ایم و گریه کرده‌ایم و با همدیگر جوک گفته‌ایم و خندیده‌ایم، ما را منافق بدانند و کارنامه‌مان را نجس؟ بگذریم، از چه می‌گفتم که بیخود شد قلم؟

بعد از جلسه مربوط به تریبون آزاد، تا مدت‌ها سر و کارم به معاونت فرهنگی نیفتاد. فقط یک بار بعد از برنامه تریبون آزاد سیگار، آقای طوسی به من زنگ زدند و گفتند که قرار است در جلسه شورای فرهنگی دانشگاه درباره سیگار بحث شود. اگر مستنداتی از این برنامه دارید، برایمان بیاورید که ما در جلسه ارائه دهیم. شماره من هم امیرحسین حاجی‌شمسایی به آقای طوسی داده بود. برگ کاغذی حاضر کردم و به اتاق مشاوران در معاونت بردم که تحلیل‌های خودمان از برنامه را بگویم. آقای طوسی را دفعه اول بود که می‌دیدم، قبلا از امیرحسین شنیده بودم که دانشجوی دکتری فلسفه دین در پژوهشگاه علوم انسانی هستند، همین. آقای درویش را هم به گمانم دفعه دوم بود که می‌دیدم. دفعه قبلی در همان جلسه معارفه معاونت فرهنگی در همکف شهید رضایی بود که به نظرم تازه خودم را به ایشان معرفی کردم. آقای درویش هم گفتند که دغدغه دکتر حسینی با دغدغه شما در جامعه اسلامی همراستاست (نقل به مضمون می‌کنم، دقیق یادم نمی‌آید که چه واژگانی به کار بردند) شنیده بودم که آقای درویش قبلا هم در معاونت فعالیت‌هایی داشتند و الان دانشجوی دکتری فلسفه علم دانشگاه خودمان هستند و در مهاجر هم فعالیت‌هایی دارند. گزارش این جلسه را هم در همان لینک مربوط به تریبون آزاد سیگار نوشته‌ام.
آن جلسه هم تمام شد!

تا اینکه بحث‌های مربوط به «شریف زیبای من» پیش آمد. باز هم پویا نمی‌توانست چندان برای امور اجرایی وقت بگذارد. امیرمحمد هم چندان علاقه‌ای نداشت. از طرف جامعه اسلامی شریف، من در جلسات و فعالیت‌های مربوط به این روز شرکت می‌کردم. در نتیجه سومین دیدار جدی و مفصل من با دکتر حسینی برمی‌گردد به این جلسات.

این‌ها را می‌گویم و سرتان را درد می‌آورم چون به نظرم بعدا و برای ورود به موضوع اردوی ورودی‌ها باید این پیش‌زمینه‌ها را درباره من و فعالیت‌های من دانست.

یک یا دو هفته بعد از «شریف زیبای من» به رسم قدردانی از زحماتی که کشیده بودیم، از طرف دکتر حسینی دعوت شدیم به بازدید از موزه فرش رسام عرب‌زاده. یادش بخیر. شب بسیار به یاد ماندنی و زیبایی شد.



نمی‌دانم تا قبل از آن رسم بر این بود که از فعالین فرهنگی تقدیر شود یا نه! اما این حرکات معاونت فرهنگی بسیار مثبت و اثرگذار بود. این قدردانی‌ها باعث شد که ما و فعالین دیگر، احساس هویت کنیم. این احساس را داشته باشیم که زحمات و دغدغه‌های ما در دانشگاه دیده می‌شود و ما دانشجویان بیکار و علافی نیستیم که از سر وقت‌گذرانی وارد گروهی شده باشیم که دور هم اگر توانستیم و حال داد یک کاری هم انجام دهیم!!!


خب، این مقدمه نسبتا طولانی تمام شد! از بعد از این گالری فرش تا اولین جلسه مربوط به اردوی ورودی‌ها من دیگر تعامل جدی‌ با معاونت فرهنگی و جناب دکتر حسینی و آقای درویش و آقای طوسی نداشتم. اینکه می‌گویم تعامل جدی منظورم فعالیتی است که به طور مستقیم با این عزیزان در ارتباط باشم و با آن‌ها همکاری کنم. قاعدتا سلام و احوال‌پرسی و حالتان چطور است و حالم خوب است و چه خبر و درخواست مجوز برای برنامه‌ها و غیره و ذلک، مستثنی هستند.

نکته دیگر هم این است که در بیشتر این برنامه‌ها من نفر جایگزین بوده‌ام. برای مثال پویا نمی‌توانسته برود و من می‌رفتم. در برنامه «شریف زیبای من» هم من بیشتر از اینکه خودم مسئول باشم، دستیار امیر هرمزی‌نژاد و خانم صانعی بودم و خودم خیلی کم با دکتر حسینی و آقای درویش و آقای طوسی ارتباط مستقیم داشتم. این‌ها را می‌گویم که در یادداشت آینده ازشان استفاده کنم و بگویم که در ماجرای اردوی ورودی‌ها، بعضی از دوستان خیلی نزدیک چقدر جفا کردند.

نکته آخر هم درباره کانال SSN و فعالیت‌های من و حمایت‌هایم از آن. درباره کانال SSN و شریف‌کلاب صوتی منتشر کردم که به نظرم آن روزها خیلی سر و صدا به پا کرد، شاید هم نکرد. نمی‌دانم... اما به نظر خودم در اتفاقات آینده نقش به سزایی داشت که در نوشته بعدی به آن اشاره خواهم کرد. می‌توانید این صوت را در اینجا گوش کنید.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی