تیر خلاص
برخورد نامناسب استادان، رفتار بد کارمندان، فرآیند ملالآور و خستهکننده انتخاب
واحد و ترمیم، کیفیت بد غذاهای سلف و صفهای طولانی و محیط آشفته و بینظم سالنهای
آن، صندلیهای خشن و سخت کلاسهای ساختمان ابنسینا و بوی بد و کثافات سرویسهای
بهداشتی!، پروژههای عمرانی و تاسیساتیای که انگار قرار نیست هیچ وقت تمام شوند،
وضعیت رفاهی و محیطی خوابگاهها که بهتر است وارد جزییات آن نشویم تا سرمقاله،
مثنوی هفتاد من نشود... همه اینها بخشی از مشکلاتی است که روزانه با آنها دستوپنجه
نرم میکنیم و هر کدام از ما میتوانیم به آنها، چندین مورد دیگر را اضافه کنیم.
این مشکلات، تیر خلاص هستند. تیر خلاصی بر ذهن و روان دانشجو که بدون وجود همه این
مشکلات هم، روز به روز قلبش از امید به آینده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعهاش
تهیتر میشود و عقیدهاش بر اینکه کاری از دستش برنمیآید، استوارتر. نمیتوان از
آرمان و ایدئولوژی و رسیدن به دانشگاه تراز صحبت کرد و نسبت به موضوعات اینچنینی
بیتفاوت بود. نمیتوان دائما شکایت کرد و برای حل این مشکلات قدمی برنداشت و
روزشماری کرد تا هرچه زودتر دوره تحصیل تمام شود. نمیتوان فراموش کرد که بالا
رفتن از پلههای تاثیرگذاری مستلزم قدم گذاشتن بر همین پلههای ابتدایی مسائل
آموزشی و رفاهی و صنفی است و آن نیز به همتی نیاز دارد همهجانبه و مورد حمایت همه
ما. این مسائل، لایه اول تماس ما با محیطمان هستند و بر ادراک ما از محیطمان و پیشفرضهایی
که داریم، تاثیر مستقیم میگذارند و با حل آنها، امید، توان و جرئتمان برای حل
مشکلات بزرگتر و پیچیدهتر، چندین برابر میشود.
خیلی از مشکلات بالا، اگر
دغدغهای برای حل آنها وجود داشته باشد، با تلاش و پیگیری و برنامهریزی مناسب و
همکاری بین دانشجویان و مسئولان دانشگاه حل میشوند اما چه جای شکایت است وقتی
اهمیتشان را برای ما و به تبع ما، مدیران دانشگاه از دست دادهاند؟ ما زیر لب
ناسزا میگوییم و غر میزنیم اما صدایمان را برای مطالبه منطقی و عاقلانه بلند نمیکنیم،
به شرایط موجود عادت کردهایم و وضع طبیعی را اینگونه فرض کرده و گامی برای
اصلاح آن برنمیداریم. بیتفاوت شدهایم و پوستکلفت! مدرکمان را میگیریم، اپلای
میکنیم و میرویم و پشت سرمان را هم نگاه نمیکنیم. آب از آب تکان نمیخورد و
دانشگاه بدون توجه به نیازهای مهمتر، سردر ۴ میلیاردی و شریفپلاس را میسازد و
دانشجویان را در اخذ تصمیمهای مهم بازی نمیدهد و گروههای دانشجویی بدون توجه به
رسالت اصلیشان، وارد جنگ قدرت و سیاستزده میشوند