شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

یادداشت‌های یک انسان معمولی

شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

یادداشت‌های یک انسان معمولی

درباره بلاگ
شهرآشوب | یادداشت‌های سینا طاهری

من، سینا طاهری، یک انسان معمولی، در این وبلاگ یادداشت‌ها و روزمره‌نویسی‌های خود را با شما به اشتراک می‌گذارم.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حزب اللهی» ثبت شده است

۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۱۱

من آدم متفاوتی می‌شدم اگر...

سرنوشت

باسمه تعالی


من آدم متفاوتی می‌شدم اگر...!


می‌گویم: بعضی وقت‌ها که به گذشته اندکم نگاه می‌کنم، می‌بینم که در مراحلی سرنوشتم بر اساس چه کنش‌های کوچک و ریزی شکل گرفته است. "احساسی" زودگذر، یک "آری" یا یک "نه"، یک "تصمیم" که پایه‌هایش مشخص نیستند. یک "دیدار" ، یک "جاذبه" ناخودآگاه که هیچ‌وقت دلیلش را نفهمیده‌ای. رفتارهایی بر اساس یک "احتمال"، فقط یک "شاید" ساده!!!

سینا طاهری
۲۵ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۸

کمدی کلمات

شازده کوچولوکمدی کلمات : حزب‌اللهی

اصل قضیه این است که همه می‌خواهند به زور تو را در یک گروه بچپانند. یعنی بخواهی یا نخواهی، تو یا بسیجی هستی یا انجمنی. یا اصولگرایی یا اصلاح طلب. من می‌گویم با کلمات بد تا کردند. می‌گویم بعضی از کلمات مظلوم واقع شدند. موضوع را جنایی نکنم!!! بعضی از کلمات را بد تعریف می‌کنیم.

سینا طاهری
۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۰

پشمالو یا تراشیده؟؟؟

پشمالو یا تراشیده؟ مسئله این است.

 

سر ظهر، خیابان ولیعصر، ایستگاه بی آر تی مطهری. من و علی ملکی. تا چند دقیقه دیگر اذان میگویند. میگوییم مسجدی پیدا کنیم و نمازمان را در آن بخوانیم. از دیگران میپرسیم و یک مسجد پیدا میکنیم. مسجد شفا. مسجدی کوچک. وضوخانه در حیاط است و باید از چندتا پله پایین برویم. وضوخانه به شدت گرم است. سریع وضو میگیریم و از جهنم فرار میکنیم. داخل شبستان مسجد خنک است. اذان را گفته اند ولی از حاج آقا خبری نیست.  اکثر افراد پیرمرد هستند. تک و توک جوان هم بینشان پیدا شود. حاج آقا می آید. همه پیرمردها بلند میشوند. شروع میکنند به صلوات فرستادن. بعضی هایشان جلو میروند و دست حاج آقا را میبوسند.
سینا طاهری