ظلم با سلاح سکوت
جمله باید کوتاه باشد و رئال. هرچقدر کوتاهتر باشد، ذهن را کمتر وارد پیچیدگیهای کلامی میکند و پیام جمله مستقیما و بدون گذر از پستی بلندیهای ادبی، بر ذهن مخاطب مینشیند.
جملات بعضی اوقات شمشیر هستند، میبرند. کلام میشود سلاح!
کلام هرچقدر کوتاهتر، تاثیرگذارتر، برندهتر!
جملات باید میل کنند به صفر، باید تا میتوانند کوتاه شوند
تا آنجا که دیگر نباشند... کلام در انتها باید تبدیل به سکوت شود...
آن وقت سکوت میشود یک اسلحه، تیز و بران!
سکوت آن وقت میشود سلاح که از بیتفاوتی باشد، از بیاهمیتی
باشد،
سکوت اگر سلاح شود، اگر ببرد، آن را مجروح میکند که سخت به کلام تو نیاز دارد.
سکوت رنگ ندارد، اما سریع رنگ میگیرد. اگر در برابر ظلم باشد، میشود از رنگ ظلم،
ساکت میشود ظالم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مطلب را برای نشریه دانشجویی عطش نوشتم. حدود ۲ ماه پیش
آیا دین ، عاقلانه است؟
وقتی می خواھیم دروغی بگوییم دچار اضطراب و پریشانی می شویم و پس از دروغ گفتن ھم تا دم مرگ
نگران رسوا شدن آن ھستیم و آنگاه ھم که رسوا شد اعتماد را نابود کرده و در ورطه بدبینی سقوط می
کنیم و ھمه تلاشھای ما در نزد دیگران مھمل و مضحک و بی ارزش می شود . پس دروغگویی واقعاً بد و
امّ الفساد است زیرا عقل تجربی ما این امر را تصدیق می کند .
وقتی کسی را فریب داده و زنا می کنیم به طرزی جادویی به او مبتلا شده و به دامش می افتیم و
مجبوریم که خود را عاشق جلوه دھیم و در این دروغ بزرگ نیز مجبور به ریاکاری می شویم که یا مجبوریم
با او ازدواج کنیم که رابطه ای بر بدبینی و تھمت است و جھنّمی برپا می کند که در آن میسوزیم و یا اگر
فرار کنیم یاد و ابتلای این رابطه نا مشروع تا دم مرگ ما را دو شقّه می کند و آب خوش از گلوی ما پایین
نمی رود و دل ما ھرگز نمی تواند کسی را دوست بدارد و وفا کند. آیا چنین نیست ؟ پس براستی که زنا
کاری احمقانه و عذاب آور و نا حق است.
این دو تا از کبیره ھای گناه می باشد که از محرّمات ھمه مذاھب حقّه است که برخاسته از فطرت بشر
می باشد و ریشه در عقل و وجدان دارد که بطور اتوماتیک عمل می کند . مابقی امور ھم به ھمین ترتیب
است . پس اگر فقط طالب آسایش و سعادت و آرامش و عزّت در ھمین دنیا ھم باشیم و حیات پس از
مرگ و قیامت را ھم درک و تصدیق نکنیم باز ھم کفایت می کند که اھل دین باشیم . پس دینداری ، حکم
عقل است و عقل ھم وحی بدن است.
این از خاصیّت دنیوی دین . و امّا اگر طالب حیات ابدی باشیم که این ھم یک نیاز و عطش ذاتی بشر است
بھتر است که دین و معارف آن را ھم باور کنیم تا ھراس مرگ و نابودی از وجود ما برود تا در ھمین دنیا با
عزّت و آرامش بیشتری زیست کنیم. به عنوان یک مصلحت دنیوی ھر مصلحتی بھتر و آسانتر از دین
نیست . پس باور به آخرت و خدا و قیامت ھم یک باور کاملاً عقلانی و طبیعی است و براستی که آدمی از
راه عقل به دین وارد می شود به شرط این که عقل خود را تخطئه نکنیم و با آن صادق باشیم. پس ھر آدم
صادقی نمی تواند دین را طرد کند و لذا صدق نیز از اساس دین است. آنکه عاقل و صادق باشد خود به
خود اھل دین می شود . کفر محصول حماقت بشر است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 75